شعرهای سوختۀ ارشادی تکواندویی!

یزدفردا :طنز "گلابدان:ما سه چهار ماه پیش تعدادی رباعی تکواندویی سروده بودیم که تقدیم کنیم به مدیرکل محترم اداره فرهنگ و ارشاد استان یزد،جناب آقای عالیشوندی  .

مناسبتش هم این بود که ایشان علاوه بر عهده داری مدیرکلی ارشاد که با هنر و لطافت و ظرافت سر و کار دارد، ریاست هیئت تکواندو را هم بر عهده داشتند که گرچه خودش هنری است میان هنرها، با لطافت و ظرافت هیچ سر و کاری ندارد.

به دنبال فرصتی می گشتیم که آن را منتشر کنیم. کمی گذشت و مصادف شد با رفتن مدیرکل سابق به سفر حج.

با خودمان گفتیم ایشان که در سفر معنوی حج نمی توانند شعرهای ما را بخوانند. پس می گذاریم وقتی از سفر برگشتند و دید و بازدیدهایشان هم تمام شد، تقدیمشان می کنیم.

بعد هم دیدیم که هنوز از دیار ابراهیم (ع) برنگشته، راهی دیار سلیمان یعنی شیراز شدند و پنجره اتاق کارشان را رو به حافظ شیرازی گشودند.

این شعرها روی دستمان ماند و سوخته شد و دماغمان هم ایضاً!

اما فکر کردیم ایشان حتماً در همان اتاق که پنجره اش رو به آرامگاه حافظ باز می شود، گاهی پنجره اینترنتشان را رو به زندان سکندر می گشایند و شعرهای سوخته ما را می خوانند.

پس هرچند دیر است تقدیمشان می کنیم.

توضیح این که ما به ایشان از همان ابتدای آشنایی ارادت پیدا کردیم و این ارادت همچنان باقی است.

این رباعی ها ضمناً سلامی هم هست به مدیرکل جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی تا گوشۀ چشمی داشته باشند به شعر و شاعری استان و بدانند ما ذوق شعر و طنزمان همچنان برای سرودن برقرار است!!

از هر شرفی شریفتر، تکواندو

 از هر قَدَری، حریفتر، تکواندو

بگذر ز خط و شعر و نمایشنامه

از هر هنری لطیفتر، تکواندو


احساس بگو بروید از تکواندو

تا عطر چمن ببوید از تکواندو


در عصر مدیر کلی آن جانب

شاعر باید بگوید از تکواندو

 من، تو، او، ایشان و شما، ما، تعطیل

دیروز، امروز و هرچه فردا، تعطیل

باید که به نفع هنر تکواندو

گردند تمامی هنرها تعطیل

انسان و فرشته، دیو و جن، تکواندو

سخت و لزج و نرم و خشن، تکواندو

حتی عوض شعر و نمایشنامه

پشت تریبون و روی سن، تکواندو!

طبعت نشود لطیف، بی تکواندو

نامت نشود شریف، بی تکواندو

هرگز نشود خالص و امروزی و ناب

این قافیه و ردیف، بی تکواندو


از من بشنو، راه هنر را مگزین

در حلقه شاعران شیدا منشین

آنجا خبری نیست ز آموزش شعر

ارشاد برو، دوره تکواندو ببین

در سایۀ تکواندو و آن جوش و خروش

نه چشم هنر درست شد نه ابروش

ایام قشنگ شاعران چندین سال

در حال کما گذشته است، این هم روش!

با فن لطیف خویش دلشادش کن

از غصۀ شعر و شور آزادش کن

هر کس سخنی خواست بگوید از شعر

با تکواندو حسابی ارشادش کن!

ای کاش بیاید خبر تکواندو

ای کاش بسوزد پدر تکواندو

در سیستم ارشاد ندارد جایی

حافظ که ندارد هنر تکواندو!

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا